کاور دکتر ظریف - تحمل
- ۰ نظر
- ۱۰ اکتبر ۱۳ ، ۰۴:۲۰
دوستان سلام
شب شما بخیر.
ساعت 9 و نیم شب است و تازه از بیمارستان و مطب پزشک برگشته ام و توانسته ام قدری بنشینم تا این مطلب را برای شما بنویسم. امروز صبح، بعد از دیدن تیتر یک روزنامه، کمردرد و پادرد شدیدی گرفتم. حتی نمی توانستم راه بروم یا بنشینم. فکر کردم دیسک کمر و سیاتیک گرفته ام. فقط توانستم دو ملاقات خارجی را انجام دهم. بقیه برنامه ها را لغو کردم. جلساتم با بعضی از معاونین وزارت خارجه را در حالت استراحت انجام دادم. وقتی 4-5 ساعت استراحت مشکل را حل نکرد، ساعت 5 بعدازظهر دفترم در وزارت امور خارجه را ترک کردم و به بیمارستان رفتم. خدا را شکر ام آر آی نشان داد که مشکل من بیشتر عصبی و اسپازم عضلانی است و با ورزش درست می شود. از برادر و دوست عزیزم دکتر سید رضا رضوی، پزشک بزرگوار و عارفی که بیش از 90 دقیقه با محبت فراوان تلاش کرد که درد مرا آرام کند بی نهایت سپاسگزارم.
به هر حال، روز تلخی بود ولی برای من بسیار آموزنده. یاد گرفتم که هرچه می خواهم بگویم علنی و عمومی بگویم و گرنه بازار سوءاستفاده بسیار داغ است.
باعث تاسف است که یک و نیم ساعت بحث جدی، صمیمانه و خصوصی با نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، که صراحتا توافق شده بود محرمانه و غیرقابل نقل خواهد ماند، در چندجمله خلاصه شد که هیچ ارتباطی با بحث مفصل من نداشت و به مطبوعات درز داده شد. بدتر از آن افرادی که خود را قاضی صداقت بنده دانسته و با تیتر کوچک صداقت مرا می ستایند، با بزرگترین تیتر ممکن جمله ای را از من به عنوان نقل قول مستقیم از بنده منتشر کردند که با آنچه گفته بودم مطابقت نداشت. جالب آنجاست که کسانی که ادعای ولایتمداری دارند جلوتر از رهبری حرکت می کنند و هیچ از خود نمی پرسند که اگر ایشان مصلحت می دیدند خودشان مصادیق را روشن می فرمودند.
به هرحال سخنگوی وزارت امور خارجه مطلب را تکذیب کرد، ولی من درس مهمی را آموختم. ذوستان عزیزی که مطالب جلسه محرمانه را بدون توجه به محتوای مطلب به سلیقه خود به بیرون منعکس کردند، منبعد تنها توقع اظهارنظر رسمی در جلسات علنی از بنده داشته باشند.
چند بیت از مولانا برای حسن ختام
تو مکن تهدیدم از کشتن که من
تشنه زارم به خون خویشتن
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی پایندگی است
شبتان بخیر. شاد و سربلند باشید
دوستان سلام
ساعت 6 و نیم صبح سه شنبه است. دیروز هم به دیدار با مسئولین مختلف برای تشریح دستاوردهای سفر نیویورک گذشت و ساعت 7 تا 10 شب هم جلسه ای با مدیران مسئول رسانه داشتم که جلسه خوبی بود. اموروز هم برنامه شلوغی دارم که شامل حضور مجدد در یکی از فراکسیون های مجلس شورای اسلامی هم می شود.
ولی اگر اجازه بفرمایید امروز بجای گزارش مفصل و با توجه به فرارسیدن ایام حج و به شوق تشرف، شعری از شیخ بهایی را تقدیم شما کنم. اگر به مشهد مقدس مشرف شده باشید، حتما فاتحه ای برمزار این مجتهد عالی مقام، دانشمند زبردست و عارف بزرگ خوانده اید.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قُمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
خدا نگهدارتان
سلام دوستان
ساعت 5 و ربع صبح یکشنبه است. شهادت امام جواد علیه السلام را تسلیت عرض می کنم.
دیروز که اولین روز کاری پس از بازگشت به تهران بود روز شلوغی بود و به ملاقات و مصاحبه سپری شد. مصاحبه های آخر شب با برنامه شب آفتابی شبکه 5 و گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 فرصت خوبی بود که گزارش مفصل تری را خدمت شما ارائه کنم. امیدوارم که مفید بوده باشد.
شاید باور نکنید که در تمام روز شنبه حتی فرصت نکردم به دفترم در وزارت امورخارجه بروم. امروز هم شاید فقط نیم ساعت بتوانم به دفتر بروم و بقیه را باید در جلسات بیرون از وزارت امور خارجه انجام وظیفه کنم.
به هرحال مقصود فقط تقدیم سلام و ادب و اظهار خوشحالی از بازگشت به ایران عزیز بود. از پیام های شما بسیار سپاسگزارم و از اینکه فرصت نمی کنم به آنها پاسخ دهم بازهم پوزش می خواهم.
خدا نگهدار شما و همه ایرانیان خوب و ایران عزیز باد.
دوستان سلام
ساعت 8 و نیم صبح جمعه به وقت نیویورک و 4 بعدازظهر به وقت ایران عزیز است. نمی دانم دقیقاً کجا هستم و یا ساعت به وقت محلی چیست. قرار بود گزارش بعدی را در تهران بنویسم. اما متوجه شدم که هواپیما امکان وصل شدن به اینترنت را دارد. لذا از فاصله 10هزار متری از سطح دریا در میان اقیانوس اطلس مراتب ارادت خود را تقدیم می کنم. پرواز از نیویورک 3 ساعت تأخیر داشت و ممکن است به پرواز بعدی به تهران نرسیم. به هرحال به یک شکل باید خود را به تهران برسانیم چون از صبح شنبه باید پشت سر هم در جلساتی با رییس محترم جمهور، دبیر محترم شورای امنیت، ریاست محترم مجلس و شورای معاونین وزارت امورخارجه و بعد هم در برنامه زنده سیما شرکت کنم.
به هر حال، مقصود فقط عرض سلام بود از این بالا.
خدا یار و نگهدار شما و ایران عزیر باد.
سلام دوستان
ساعت 7 صبح نیویورک است. دیروز هم به جلسه و ملاقات گذشت که فهرست آن ها را در گزارش قبلی تقدیم کرده بودم. امروز هم یک مصاحبه با فرید زکریا دارم که روز یکشنبه از شبکه سی ان ان پخش خواهد شد.
ملاقات با دبیرکل سومین ملاقات در طول 16 روز اقامت من در نیویورک بود. دو بار خودم و یک بار همراه دکتر روحانی. این بار در مورد بحث هسته ای، امنیت خلیج فارس و سوریه تبادل نظر کردیم.
نکته جالب ملاقات این بود که دبیرکل گفت این هفتمین سالی است که به عنوان دبیرکل در مجمع عمومی ملل متحد شرکت می کند و هیچگاه فضا اینگونه مثبت نبوده است. وی گفت سه دلیل برای این فضای مثبت وجود دارد: حضور مؤثر دکتر روحانی و شما، نشانه های پیشرفت در بحث هسته ای و سوریه و اجماع در مورد اهداف توسعه ای هزاره. شنیدم همین صحبت را در جلسات با همکاران خود هم مطرح کرده است.
مجموعا سفر خوبی بود. فضا در سطح جهان به نفع ایران تغییر کرد. البته اصل این تغییر به دلیل حماسه حضور شما در انتخابات است. ما هم به لطف خدا و به یاری امام زمان تلاش ناقابلی کردیم که آنرا هم از خدا می دانیم. همانطور که در مجلس هم عرض کردم ،با تمام وجود معتقدم که
وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی
یا به فرموده مولانا
مطلق آن آواز خود از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود
انشاءالله گزارش بعدی را در تهران خواهم نوشت. البته آنجا بسیاری از برنامه ها، اداری و حضور در جلسات و دولت و مجلس و ... خواهد بود که مشکل است هر روز گزارشی از آن تقدیم کرد و شاید چندان جذابیتی هم برای شما نداشته باشد. لذا اگر مطلبی برای نوشتن نبود یا به هر دلیل دیگری نوشتن میسر نشد، امیدوارم بر من ببخشید و حمل بر بی ادبی و جسارت من نکنید.
قرار است انشاءالله شنبه شب (درحالت نیمه خواب و نیمه بیدار) در یکی از برنامه های رسانه ملی شرکت کنم و گزارشی خدمت مردم بزرگوار ارائه دهم.
از همه دوستانی که در اظهارنظرهای خود در این صفحه و یا سایر رسانه ها بنده را شرمنده کردند سپاسگزارم. از دوستانی که با دلسوزی تلاش های بنده را نقد کردند نیز از صمیم قلب متشکرم و از آنهایی که به روش مالوف و دیرینه خود، دوباره فدوی را مورد مهرورزی قرار دادند هم تشکر می کنم که کمک می کنند بارگناهان من کم شود.
از دوستانی هم که لطف کردند و در باره برنامه ورود بنده سؤال کردند و یا محبت کردند در اظهارنظرها پیشنهاد استقبال دادند ممنونم. صادقانه خدمتتان عرض می کنم که بنده شایسته این محبت ها نیستم و چنین اقدامی را هم به مصلحت نمی دانم. خلاصه هیچ خبری در فرودگاه نیست! من انشاءالله «یواشکی» به منزل خواهم رفت!
به امید دیدار در ایران عزیز اسلامی، خدا نگهدار